چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۸ - ۱۹:۵۴
۰ نفر

3روز پیش در پی اظهارات وزیر ارشاد در مورد عناوین کتاب‌‌های منتشرشده در کشور در 4 سال گذشته نسبت به سال‌های قبل، همشهری گزارشی منتشر کرد

که مدیرکل روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به این گزارش واکنش نشان داده و جوابیه‌ای برای آن ارسال کرده است.

این جوابیه که با عنوان «تحلیل عجیب از نشر کتاب به قصد تخریب دولت نهم» به همشهری ارسال شده را به‌طور کامل می‌توانید بخوانید اما ذکر یک نکته پیش از آن الزامی است.

همانگونه که در گزارش نیز آمده بود اظهار نظر آقای صفار هرندی از پایگاه خبری وزارت ارشاد گرفته شده و به نقل از روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گیلان درج شده بود، اما ظاهرا آقای ناصر بهرامی‌راد، مدیرکل دفتر روابط عمومی یا محتوای مطالبی که در خروجی این پایگاه اینترنتی گذاشته می‌شود را کنترل نکرده‌اند و یا دوستانی که در روابط عمومی استان گیلان حضور دارند، صحبت‌های وزیر را به درستی نقل نکرده‌اند.

(شاید به این دلیل که آقای صفار هرندی در شورای هماهنگی اصولگرایان گیلان حضور داشته و مسلما ربطی به وظایف سازمانی روابط عمومی اداره ارشاد نداشته است).

با تمام این احوال تصویر صفحه‌ای که خبرگزاری دولتی ایرنا این خبر را نقل کرده در همین صفحه آمده است تا خوانندگان محترم خود قضاوت کنند که وقتی روابط عمومی یک وزارتخانه یا وظایف خود را به‌طور کامل انجام نمی‌دهد و یا بعدا سخنان وزیر را تغییر می‌دهد، گناه به گردن چه کسی باید بیفتد؟

تحلیل عجیب از نشر کتاب به قصد تخریب دولت نهم

در صفحه اول و 26 آن روزنامه محترم خبر غلطی پایه هجمه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفته و خدمات دولت نهم درخصوص امر نشر و کتاب زیر سؤال رفته و با تحلیل‌های غلط و ارائه بخشی از آمارهای گرفته‌شده از مؤسسات همکار وزارتخانه سعی شده است تا افکار عمومی به سمت مطالب انحرافی سوق داده شود.

اصل خبر مربوط به سخنرانی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در شهرستان رشت در مورد خدمات دولت نهم است. ایشان در بخشی از صحبت خود پس از اشاره به خدمات دولت در حوزه‌های گوناگون تصریح می‌کنند «در طی 4 سال دولت نهم 218 هزار عنوان کتاب منتشر شده که نسبت به کل 26 سال ماقبل آن‌که 301 هزار عنوان بوده بیش از 70 درصد می‌باشد» براساس آمار واقعی نشر کتاب تعداد عناوین کتاب‌های چاپ‌شده طی سال‌های مختلف پس از انقلاب متفاوت بوده و از سال 58 که 1863 عنوان بوده است تا سال 83 به 42040 عنوان افزایش یافته است.

جهش اصلی طی این سال‌ها مربوط به سال 68 است که تعداد عناوین کتاب‌ها ناگهان از 3461 عنوان به 7350 عنوان افزایش یافته است.

این افزایش ناگهانی 1/2 برابری را می‌توان به پایان جنگ و بازشدن درهای کشور به روی مواد مصرفی اولیه از جمله کاغذ و نظایر آن نسبت داد. طی 26 سال (از سال 58 تا 1383)، 301388 عنوان کتاب و در 4 سال اخیر 218906 عنوان کتاب منتشر شده که معادل 63/72 درصد می‌باشد و هیچ‌جای عجیب دانستن آن نیست.

نویسنده مطلب آن روزنامه با اشاره به مناظره آقایان احمدی‌نژاد و موسوی با تکرار مطلب خلافی که از سوی آقای موسوی در این مناظره بیان شد و با اشاره ناقص به پاسخ ریاست‌محترم جمهوری قصد فریب افکار عمومی را داشته است. وی با نسبت دادن تکذیب تلویحی سخنان ریاست‌محترم جمهوری به معاون محترم فرهنگی این وزارتخانه، بخش‌هایی از پاسخ ایشان به آقای موسوی را نیز به‌صورت سلاخی شده در لابه‌لای مطالب خود گنجانده و سپس از کشف بدیع خود از آمارهای واقعی موجود در پایگاه اینترنتی خانه کتاب (که منحصرا دسترسی به اطلاعات آن به‌طور کامل در دولت نهم برای همگان امکان‌پذیر شده و جزو افتخارات این دولت می‌باشد)، سخن رانده است.

خوب بود وی سخنان معاون محترم امور فرهنگی را سلاخی نمی‌کرد و همچون بسیاری از روزنامه‌ها (ازجمله روزنامه‌های منتقد دولت) به‌طور کامل درج می‌کرد. در نامه مذکور آماری کاملا منطقی و درست ذکر شده و به افزایش حدود 20 درصدی صاحبان پروانه نشر طی 4 سال فعالیت دولت نهم اشاره شده که این امر کاملا در تضاد با فرمایش عجیب آقای موسوی در «کاهش دوسه‌هزارتایی» ناشران است که باز هم در روزنامه همشهری بدون توجه به واقعیات تکرار شده است.

بدین ترتیب هم فرمایشات آن نامزد محترم و هم نوشته تحلیلگر روزنامه همشهری با اتکا به آمار واقعی (نه آمار عجیب) تکذیب می‌شود. نه‌تنها تکذیبیه که وارونه بودن اینگونه اطلاع‌رسانی دروغ برای تأثیر بر افکار عمومی هویدا می‌گردد.

در بخش دیگری از نامه درباره کتاب مورد اشاره جناب آقای موسوی صحبت شده و توضیح کافی در این مورد داده شده که ظاهرا به عمد، تحلیلگر آن روزنامه بدان بی‌توجهی نشان داده است. اینکه کتابی در سال 1377 در دولتی که شعار «تساهل و تسامح» را سر می‌داد چاپ شده و در پی اعتراض نهادهای نظارتی، مراجعات مردمی و تذکر افکار عمومی جهت بررسی مجدد ارسال شده باشد، اتفاقی عجیب نیست تا یک کاندیدای ریاست‌جمهوری به آن متمسک شده و خدمات فرهنگی دولت را زیر سؤال ببرد. هجمه شدید روزنامه‌های حزبی و برخی روزنامه‌های به‌ظاهر غیرحزبی (که از بودجه عمومی ارتزاق می‌کنند) به خدمات فرهنگی دولت و علم کردن 4 عنوان کتاب که مجوز آنها لغو نشده بلکه برای بررسی مجدد ارسال شده‌اند، عجیب نیست.

حتی همراهی روزنامه همشهری با این هجمه نیز عجیب نیست. بیان موضوع از سوی کاندیدای محترم ریاست‌جمهوری هم عجیب نیست. آنچه عجیب است بی‌احترامی به شعور مخاطبان و تصور این امر است که خوانندگان و شنوندگان و بینندگان، خدمات فرهنگی دولت را نمی‌بینند!

و اما آمارهای واقعی: تحلیلگر روزنامه ضمن تجلیل ضمنی از آقای سیدمحمد خاتمی و اینکه این شبکه اطلاع‌رسانی کتاب در دوره ریاست او افتتاح شده است و بدون اشاره به آنکه بسیاری از اطلاعات این شبکه در دوره ریاست‌جمهوری ایشان در دسترس عموم نبود (و شاید محرمانه تلقی می‌شد) مقایسه 4 سال اخیر با 30 سال گذشته (منظورشان لابد 26 سال گذشته بوده است) را کمی اغراق‌آمیز محسوب کرده است.

وی با بهره‌گیری از اطلاعات خانه کتاب و مقایسه دوره 4ساله اخیر با 4 سال متصل به دولت نهم، افزایش رشد کتاب را در مقایسه این 2 دوره صرفا 30 درصد (ناقابل!) شمرده است.

جالب است که وی با فراموش کردن اینکه این 30 درصد را ناقابل شمرده است، با اشاره به یک سال از این دوره به‌جای مقایسه درصدی بین آمار چاپ اول و تجدید چاپ به ذکر اعداد و ارقام اکتفا کرده است.

به این معنا که به‌جای ذکر این نکته که در سال 81، (43درصد) کتاب‌ها تجدید چاپ و (57 درصد) آن چاپ اول بوده است. یعنی تعداد کتاب‌های چاپ اول 14 درصد بیش از تجدید چاپ بوده است. (که می‌توان این عدد 14 را با آن 30 درصد ناقابل مقایسه کرد.)

و همچنین به‌جای آنکه بگوید در سال 87، 43 درصد کتاب‌ها چاپ اول و 57 درصد تجدید چاپ بوده است که باز هم همان 14 درصد به‌دست می‌آید که قابل مقایسه با همان 30 درصد ناقابل قبلی است؛ به اعداد و ارقام این سال‌ها اشاره کرده است.

از سوی دیگر معلوم نیست تحلیلگر منافع دولت گذشته چرا از بین 26 سال فعالیت دوره‌های گذشته که مورد اشاره وزیر محترم بوده است صرفا یک سال را انتخاب کرده و با یک سال از فعالیت دولت سنجیده و نام آن‌را ارائه آمار واقعی نهاده است. از سوی دیگر، کشف بدیع تحلیلگر محترم، مقایسه درصدی بین کتاب‌های چاپ اول و تجدید چاپ بین سال‌های 87 و 81 است.

(اینجا هم ظاهرا مصلحت آن دیده‌اند که به‌جای تعداد به درصد برگردند)!
واقعیت آن است که بعضی از افراد مغرض با به‌دست آوردن تریبونی در رسانه آنچه می‌خواهند می‌گویند و می‌نویسند و تا آنجا که در توان دارند تیشه بر ریشه فرهنگ می‌زنند. از آنها توقعی نیست یا جوانند و جویای نام یا دستشان از برخی منابع مالی و غیرمالی قطع شده است یا تعلق‌خاطرشان به آدم‌های خاص باعث شده تا حقایق را نبینند و یا تمام نگاهشان به آن‌سوی آب است.

آنچه تعجب‌انگیز می‌نماید اقدام کسانی است که با بی‌مسئولیتی تمام، صفحات رسانه‌های عمومی را (که از بیت‌المال ارتزاق می‌کنند) در اختیار چنین افرادی قرار می‌دهند.

مقایسه معنادار (که البته این معنادار، معنادار آماری نیست، بلکه معنادار از بعد سیاسی و گرایش فکری تحلیلگر آن روزنامه است) متوسط شمارگان بین سال 79 و 88 صورت پذیرفته است! هنوز در آغاز سال 88 هستیم و کار درست این است که اگر می‌خواهیم مقایسه معنادار کنیم، باید دوماهه اول سال 79 را با دوماهه اول سال 88 (که آمار آن مورد استناد قرار گرفته) مقایسه کنیم.

هر کسی از جلوی باغ کتاب عبور کرده باشد هم می‌داند که همواره آمار چاپ کتاب در ایام مختلف سال متفاوت است و هرگز نمی‌توان 2 ماه از یک سال را (آن هم ایامی که مقارن با برگزاری نمایشگاه کتاب است و همه مشغول فعالیت در آن هستند) با آمار یک سال دیگر مقایسه کرد.

و از سوی دیگر معلوم نیست چرا شمارگان متوسط سال 79 انتخاب شده است؟ مگر تحلیلگر محترم در بخش قبلی، سال 81 را برای بررسی انتخاب نکرده بود؟ حال چگونه شد که یکباره به سال 79 پرید؟! چرا میانگین شمارگان سال 76 را (که دولت مورد علاقه او بر سر کار آمد) با سال 83 (که سال آخر دولت گذشته بود) مقایسه نکرده است؟ ضمنا معلوم نیست این کاهش 70 درصدی چگونه حاصل شده است.

حتی در مقایسه‌ای که وی انجام داده کاهش 41 درصدی به چشم می‌خورد نه 70 درصدی! از سوی دیگر حق آن است که مقایسه متوسط شمارگان در کل سال 79 با کل سال 87 نشان‌دهنده کاهش 22درصدی شمارگان کتاب طی این سال‌هاست (نه 70 درصدی!) که این عدد تقریبا معادل کاهش میانگین تیراژ کتاب طی سال 76 (با میانگین شمارگان 5472) تا 83 (با میانگین 4361) است.

به دیگر سخن، شمارگان میانگین کتاب طی سال‌های دولت گذشته حدود 20درصد کاهش پیدا کرده است و این کاهش شمارگان در دولت جدید (طی سال‌های 84 تا 87)، پس از مقایسه 2 سال کامل، 3/8 درصد بوده است.

یعنی از 20 درصد کاهش تیراژ به حدود 8 درصد رسیده‌ایم که یک روند مثبت و درست است. از سوی دیگر واقعیت مهمی که تحلیلگران احزاب مخالف دولت همواره نادیده می‌گیرند. بحث جابه‌جایی یارانه کاغذ و نقش آن در تولید واقعی کتاب است.

کدام کارشناس است که از اثرات شوک‌آمیز جابه‌جایی یارانه کاغذ بی‌اطلاع باشد؟ واهمه از همین شوک باعث شده بود که مصوبه قانونی برنامه چهارم توسعه مدت 3 سال معطل بماند و همه پیش‌بینی می‌کردند افزون بر واقعی شدن تیراژ کتاب، با کنار کشیدن سودجویانی که به طمع بهره‌مندی از کاغذ دولتی و اختلاف آن با قیمت بازار آزاد وارد عرصه نشر شده بودند، تعداد عناوین و تیراژ کتاب‌ها به‌شدت کاهش یابد، اتفاقی که هرگز رخ نداد و حکایتگر هدایت مدیریت برنامه‌ریزی شده و کارشناسی این حوزه است.

آیا می‌توان پذیرفت که یک تحلیلگر غیرمغرض، در تحلیل خود، سال‌های مختلفی را انتخاب کند و یک‌بار، یک سال از دولت گذشته و بار دیگر سال دیگری را برگزیند و به مقایسه آن با 2 ماه از یک سال فعالیت بپردازد و یکی از رخدادهای مهم این سال‌ها که شاید به‌جرأت بتوان گفت مهم‌ترین چالش پیش‌روی بازار نشر بود، نادیده گرفته شود؟!

امید است آنها که در پی تخریب فعالیت‌های دولت هستند، دست از این کار بردارند و حوزه فرهنگ را آلوده اغراض سیاسی خویش نکنند.

اما چند نکته:

1) معاون فرهنگی وزیر ارشاد در جوابیه‌ای که به صدا و سیما ارسال کرد، هیچ اشاره‌ای به نامه رئیس‌جمهوری و تذکر به وزیر ارشاد نکرده است. این در حالی است که آقای احمدی‌نژاد سخنان ولو نادرست آقای موسوی را با تأیید او پاسخ داد.

2) دوستان مسئول در وزارت ارشاد خود خوب می‌دانند که انتخاب یک قسمت از گفته یک فرد در مطبوعات، سلاخی قلمداد نمی‌شود. اگر قرار باشد سخنان کامل افراد به‌طور کامل در روزنامه‌ها چاپ شود، معلوم نیست چه جایی برای بیان اخبار می‌ماند.

آنچه در مطبوعات جرم قلمداد می‌شود، انتخاب کلام یک فرد نیست بلکه تغییر یا تحریف آن است که در گزارش همشهری چنین نشده و هر دادگاه صالحی نیز این موضوع را تأیید می‌کند. بد نیست دوستان معاونت فرهنگی ارشاد در دولت نهم، اگر حساسیتی نسبت به سلاخی دارند، در بحث ممیزی کتاب تجدیدنظر کنند.

3) در گزارش همشهری هیچ اشاره‌ای به تأیید یا قبول سخنان آقای موسوی نشده است بلکه بیشتر مدنظر گزارشگر، نامه‌ای بوده که آقای احمدی‌نژاد بروجود آن تأکید داشته که حاوی تذکر به وزیر ارشاد درباره حوزه کتاب است و در سخنان آقای رئیس‌جمهوری، وقتی به این نامه اشاره شد که آقای موسوی در این حوزه به وزارت ارشاد تعریض داشت. اثبات درستی سخنان آقای موسوی به‌خود ایشان مربوط است و نه همشهری.

4) سایت خانه کتاب مانند تمام پایگاه‌های اینترنتی قسمتی دارد که به معرفی سایت می‌پردازد. در گوشه سمت راست بالای این صفحه آیکون «درباره» وجود دارد که با کلیک روی آن می‌توان فهمید این پایگاه اینترنتی از چه زمانی شروع به کار کرده است. نقل قول همشهری در معرفی این سایت، از خود آن برداشته شده و هیچ دخل و تصرفی در آن نشده است.

در این سایت هم هیچ سخنی از اینکه اطلاعات تا چه زمانی محرمانه بوده و از کی دراختیار عموم قرار گرفته است، نیامده. اگر دوستان وزارت ارشاد نسبت به این مسئله حساسند بهتر است با دست‌اندرکاران خانه کتاب در میان بگذارند. اما معلوم نیست چرا نام بردن رئیس‌جمهوری قبلی، تجلیل ضمنی از وی محسوب می‌شود!

5) تمام کسانی که به اینترنت دسترسی دارند می‌توانند اطلاعات سال‌های 77 تا 88 آمار نشر کتاب را از سایت خانه کتاب به نشانی www.ketab.ir استخراج کنند و با چند نسبت‌سنجی معمولی دریابند که آمار همشهری صحت دارد یا آمار دوستان در وزارت ارشاد.

البته شاید مسئولان وزارت ارشاد به اطلاعاتی دسترسی دارند که برخلاف آنچه به آن می‌بالند، دراختیار عموم نیست و در نتیجه ذکر آمار آنها از این نظر با آنچه در پایگاه خانه کتاب آمده، متفاوت است.

6) تهمت‌هایی که مدیرکل محترم روابط عمومی یا هر شخص دیگری که این جوابیه را نوشته، از قبیل مغرض، جویای نام بودن، کوتاهی دست از برخی منابع مالی و غیرمالی، تعلق خاطر به آدم‌های خاص، نگاه به آن سوی آب، بی‌مسئولیتی و تخریب فعالیت دولت، قابل شکایت و پیگیری است.

اما داوری را می‌گذاریم به‌عهده مخاطبان شریف همشهری و البته خداوند باری‌تعالی. امید که این دوستان بتوانند، دست‌کم در دادگاه عدل الهی، آنچه افترا می‌بندند را اثبات کنند.

کد خبر 83312

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز